#من_حسینی_ام

#به_قلم_خودم

#عکس_تولیدی_دوستم

#شکار_لحظه_ها

#مداح_کوچک امیر محمد
عمو جان پس از شنیدن روضه هایت و آب نرسیدن به اهل حرم و شرمندگی آب دربرابر ناامیدی ات با ناله های جان سوز حسین دلم سوخت که میگفت:

تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم

تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم

همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم

رو لب گل کرد آیه های امن یجیبم

بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن

آخه می دونن بدون تو من غریبم

ابالفضل ابالفضل ابالفضل

با این صحنه مواجهه شدن سخت و جان گداز است که چقدر شرمندگی بر دوش باید کشید که طفلی صغیر ناله ای از عطش سر دهد و مشک پاره باشد و توانی در جان و آبی در کار نباشد که عباس با اون شجاعتش از برادر بخواهد که او را به سوی خیمه نبرد چرا که روی دیدن ندارد ? ? ?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1398-02-25] [ 03:30:00 ق.ظ ]