سجاده ی سبز
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        





جستجو





  وقت گذاشتن٬ انرژی داشتن برای باهم ماندن   ...

در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می­کردند. زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است . 


مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می­کرد اشاره کرد .
مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : سامی وقت رفتن است .

سامی که دلش نمی­آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقیقه . باشه ؟

مرد سرش را تکان داد و قبول کرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : سامی دیر میشود برویم . 

ولی سامی باز خواهش کرد 5 دقیقه این دفعه قول می­دهم .
مرد لبخند زد و باز قبول کرد . زن رو به مرد کرد و گفت : شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی­کنید پسرتان با این کارها لوس بشود ؟

مرد جواب داد دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه­سواری زیر گرفت و کشت .

 من هیچ­گاه برای تام وقت کافی نگذاشته بودم . و همیشه به خاطر این موضوع غصه می­خورم . ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد سامی تکرار نکنم . 

سامی فکر می­کند که 5 دقیقه بیش­تر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من 5 دقیقه بیشتر وقت می­دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم .

 5 دقیقه­ای که دیگر هرگز نمی­توانم بودن در کنار تام ِ از دست رفته­ام را تجربه کنم .

  بعضی وقتها آدم قدر داشته­ها رو خیلی دیر متوجه می­شه . 5 دقیقه ، 10 دقیقه ، و حتی یک روز در کنار عزیزان و خانواده ، میتونه به خاطره ای فراموش نشدنی تبدیل بشه .

 ما گاهی آنقدر خودمون رو درگیر مسائل روزمره میکنیم که واقعا ً وقت ، انرژی ، فکر و حتی حوصله برای خانواده و عزیزانمون نداریم. 

روزها و لحظاتی رو که ممکنه دیگه امکان بازگردوندنش رو نداریم .


ضرر نمی کنید اگر برای یک روز شده دست مادر و پدرتون رو بگیرید و به تفریح ببرید . یک روز در کنار خانواده ، یک وعده غذا خوردن در طبیعت ، خوردن چای که روی آتیش درست شده باشه و هزار و یک کار لذت بخش دیگه .

قدر عزیزانتون رو بدونید . همیشه می­شه دوست پیدا کرد و با اونها خوش گذروند ، اما همیشه نعمت بزرگ یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر در کنار ما نیست   !

ممکنه روزی سایه عزیزانمون توی زندگی ما نباشه…  
سایه ی عزیزامون  مستدام   !

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-11-17] [ 11:59:00 ق.ظ ]





  حساب درست و قضاوت غلط   ...

معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس می‌داد.

 یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می‌خواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد.

 معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»


پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»

معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه.

 معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»

او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»

پسر ناامیدی را در چشمان معلم می‌دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»

یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می‌شود نتواند در شمارش تمرکز کند. 

معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»


پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می‌دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»

معلم لبخند پیروزمندانه‌ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»

پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»

معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»

پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»

وقتی کسی جوابی به شما می‌دهد که متفاوت از آنچه می‌باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه‌گیری نکنید که او اشتباه می‌کند.

 شاید ابعاد و زوایایی از موضوع ، وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکرده‌اید یا شناخت ندارید   !



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:38:00 ق.ظ ]





  پاره آجر و ماشین آخرین سیستم   ...

پاره آجر

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند ….


پسرک گریان ، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند .

پسرک گفت :

” اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند . هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد . برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم . “

” برای اینکه شما را متوقف کتم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم “

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت … برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد …..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند ….

اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:26:00 ق.ظ ]





  دنیا را بهتر تحویل دهیم   ...

باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای, تحویل دهی 

خواه با فرزندی خوب 

خواه با باغچه ای سرسبز 

خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی 

خواه با حل مشکلی هر چند کوچک از بنده ای 

و اینکه بدانی 

حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است.

این یعنی تو موفق شده ای!

یعنی به مقصد نزدیک شدی

mowj_mosbat

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:42:00 ق.ظ ]





  هر کاری میکنی به فکر عاقبتش باش   ...

حکایتی زیبا

روزي شاه عباس از جلوي مغازه اي عبور مي کرد که داخل مغازه چيزي نبود و پير مردي داخل آن نشسته بود.

 شاه عباس از او پرسيد: در اين مغازه خالي چه مي کني؟ 

پيرمرد گفت: حـرف مي فروشم.

 شاه عباس گفت: چه طور؟! 

از قضا پسري از آنجا مي گذشت. مبلغ کمي به پيرمرد داد و گفت: يک حرف به من ياد بده.

 پيرمرد با نگاه به پيراهن ماستي پسر بچه گفت: موقعي که ماست را با نان مي خوري، نان ماستي را بالا بگير.

 شاه عباس که شاهد اين صحنه بود، گفت: هزار برابر بيشتر از مبلغ اين کودک را به تو مي دهم و يک کلمه به من ياد بده. 

پيرمرد گفت: هر کاري که مي کني به فکر عاقبتش باش.

 شاه عباس که به خاطر اين کلمه پول زيادي داده بود، دستور داد که اين جمله را بر روي تمام ظروف از جمله ظروف مسي حک کنند. 

عدّه‌ای  از اطرافيان شاه عباس قصد جان او را کرده بودند و به آرايشگر مخصوص شاه عباس گفته بودند هنگام آرايش صورت با قطع رگ گردن شاه عباس به زندگي او خاتمه دهد.

روز موعد فرا رسيد و آرايشگر شاه عباس قصد چنين کاري را داشت. با نگاه به مطلب روي ظرف آب آرایشگاه ، دست و پايش شروع به لرزيدن کرد.

 شاه عباس علت را جويا شد.

 آرايشگر از شاه عباس امان خواست و شرح واقعه را چنين گفت: چون چشمم به نوشته ظرف (هر کاري که مي کني به فکر عاقبت آن باش) افتاد، بدنم را ترس فرا گرفت و شما متوجه موضوع شديد. 

شاه‌ عباس او را بخشيد و عاملين طراحي سوء قصد را مجازات کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:12:00 ق.ظ ]





  آنتی بیوتیک طبیعی برای درمان سرماخوردگی   ...

.‍ ‍ ‍ #آنتی_بیوتیک_طبیعی

در فصل #پنی_سیلین و #دگزا هستیم. ? ? 

در فصل پاییز ? ? و زمستان ☃️❄️ موج بیماری ها روز به روز بیشتر و بازار دگزا داغ میشود! 

? با #حجامت پاییزه خودتون رو واکسیناسیون کنید و با مصرف داروهایی چون شلغم و عسل به داروهایی شیمیایی بگید نعععععع.

? آنتی بیوتیک طبیعی ? 

یک عدد #شلغم بردارید و به اندازه یک قاشق از سرش خالی کنید و یک قاشق غذاخوری #عسل و یک قاشق مرباخوری #آویشن در آن بریزید و آن را در ظرفی قرار دهید و انتهای آن را چند سوراخ ریز بکنید و در جای گرم مانند جلوی #بخاری و یا روی بخاری بگذارید تا 4 ساعت بماند تا #عصاره عسل و شلغم و آویشن از زیرش خارج شود. سپس این عصاره را میل کنید و اگر دوست داشتید کل شلغم را هم میتوانید بخورید.

✅ این ترکیب یک #پنی_سیلین واقعی است و بسیار سریع #سرماخوردگی را خوب می کند.

#سرماخوردگی یعنی غلبه سردی و رطوبت (بلغم) به مغز.

خوردن #آنتی_هیستامین جهت بند آمدن #زکام و #آبریزش بینی به هیچ وجه توصیه نمی شود. یکی از عارضه های این دارو ایجاد تومور مغزی هست. ? 

جلوگیری از #آبریزش در ابتدای سرماخوردگی؛ باعث ریختن آن به داخل سینه و #عفونت_سینه می شود.

برای درمان درد و التهاب لوزه آب نمک قرقره کنید بعدش شربت عسل و لیمو ترش هم که میدونید معجزه میکنه ? 

شما اگه سرما بخوری هیچ کاری هم نکنی چند روزه خوب میشی اگه دکتر هم بری با داروها کلی عارضه قسمتت میشه که نخوری بهتره.

عفونت باید بیاد بیرون نه اینکه داخل بدن خشک بشه.

خوردن #قرصها نیز باعث سرکوب شدن علائم سرماخوردگی می شود ولی برخورد صحیح آن است که با انجام موارد فوق ظرف یکی دو روز #اخلاط و #بیماری از بدن دفع شود.

حالا که این روش آسان رو یاد گرفتید قطعاً بدانید که آگاهانه سراغ داروهای پرعوارض شیمیایی رفتن خیانت به خودتان است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:17:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما